فانوس
خاتمی می آید! نمی آید!می آید! نمی آید!
یادداشتی بر حضور برادر خاتمی در انتخابات 88
تیتر روزنامه اش کرده اند! با دستانی باز و چشمانی مهربان!
نمی دونم بعضی ها برای چه گل از گلشون شکفته! به چه چیز اینقدر شادن! به چه جیز!
و برای چه چیز ناراحتند و برای نابودی آن و تفکرش صلوات می فرستند!
به اینکه شاهد عدالت گستری و مهرورزی در جامعه هستند و کم کم می رود که دولت به مردم و مردم به دولت نزدیک شود.
به اینکه کمر سرمایه داران مرفه بی درد شکسته میشود و روز به روز احساس سرخوردگی می کنند.
به اینکه افرادی سرکار آمده اند که اکثریت آنان از گمنامانی بودند که در پیچ و خم سیاست بازیها به فراموشی سپرده شده بودند.
به اینکه از فعالیت و توفیق این دولت لبخند رضایت بر چهره مبارک رهبرمون نشسته است.
به اینکه کشور ما به آرامش سیاسی رسیده است ؛ بر خلاف روزهای بحرانی و حادثه خیز!
به اینکه با اقتدار صاحب انرژی هسته ای شده و ماهواره امید را پرتاب کرده ایم.
به اینکه مقام 25 علمی دنیا را کسب کرده ایم.
به اینکه به چشم خود حاصل سی ساله انقلاب را به لطف الهی در لبنان ، غزه و آمریکای جنوبی دیدیم.
به اینکه.....
اما نمی دونم !
شاید دلشون برای صندلی قرمز تنگ شده!
شاید از اینکه نتوانسته اند دانشجوها را دست به سر کنند و مصادره کنند کلافه اند.
شاید از اینکه منابع نفتی ، پول بیت المال را برای خود و گروه نمی توانند هزینه کنند ناراحتند.
شاید از رشد فزاینده معنویت در جامعه هستند ناراحتند.
شاید...
اما هرچه هست به قول امام، آینده از آن حزب اللهی هاست.
یاعلی