فانوس
سلام
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت نقاره می زنند مریضی شفا گرفت
رحمان نوازنی
قلبم شکسته و چشمانم تنها حرفی است که از جانم بر می خیزد. و بر صورتم نقش می بنند یا امام رضا!
آه هم به کمکش می اید تا بتواند در برابر نگاهها و دلتنگی ها با آقاش حرف بزند.
و من دیگر تنها نیستم که تمام عالم در خونه اش رو میزنند. مگه نشنیدین که معلم از شاگردش میگفت که ساکن فرانسه شده بود.
می گفت که حرم حضرت یار بودم که موبایلم زنگ خورد که دیدم همونه!
میگفت اینجا از همه خسته شدم و یه دفعه دلم هوای امام رضا کرده بود که به یاد شما افتادم که ما رو با امام رضا اشنا کردی!
آره او دلش وصل شده بود و گوشیم رو به طرف حرم گرفتم و او همه اش گریه میکرد و میگفت: یا امام رضااااااااااااااااااااااااااااا
ولی عشقبازی شهدا با مشهدالرضا یه چیز دیگه ای بود. اونها می دونستند که امام رضا از شلمچه به خاک ایران وارد شده و اینجا متبرک به قدوم حضرته!
و اونها میدونستن باید برگه شهادت رو امام رضا امضاء کنه!
وهمین بود که شهید باکری چند روز اومد حرم حضرت و اذن شهادت گرفت و رفت.....