فانوس
سلام. مقاله زیر رو برای انتشار در اولین ویژه نامه استانی تربت ویژه راهیان نور نوشتم.
فکر کنم اینگونه بحثها باید در طول سال انجام بگیرد تا بهتر بتوانیم به نتیجه های لازم برسیم. یا علی
راهیان نور؛ و دو کلمه حرف حساب!
هشت سال جنگ با همه سختی ها و مرارتهایی که داشت ،آنقدر دستاورد دارد که فی الواقع فراتر از ذهن ماست. اصلا خیلی از دستاوردهای سی ساله انقلاب که شاهد آن بودیم، مرهون فرهنگی بود که در آن هشت سال به دست آمد. فرهنگ خوداتکایی، فرهنگ توکل، فرهنگ ایثار و شهادت، فرهنگ جهادو...
***************
جنگ تمام شده بود. کربلایی برپاشده بود. قبیله حسینیان عده ای شهید شده بودند اما عده ای دیگر از این قافله به اصلاح عقب مانده بودند. بر ای آنها وضعیت بعد از جنگ به خصوص با روی کار آمدن افکاری که در آن فرهنگ ایثار جایی برای مطرح کردن نداشت، هیچ جایی برای آنها بهتر از همان منطقی نبود که در آنجا با حضرت حق(جل و علا) عشق بازی کرده بودند.برای آنها شلمچه ، فکه و طلائیه جایی بود که زمین به آسمان متصل بود ولی فکر میکردن بالشان شکسته و باید در آنجا دست به دامان رفقای شهیدشون میشدند که بیایید ما رو هم ببرید. آن خاکها و رملها برای آنها یادآور ایام خوشی بود که گذرانده بودند. یاد شب حمله، یاد روی مین رفتنها برای باز کردن معبر، یاد حنابندان، یاد رفاقتها و صمیمیتها و یاد مدینه فاضله ای که همگان آرزویش را میکردند.
به خاطر همین مناطق جنوب مامنی شد برای آنها !البته کم کم از نسل جدید هم می بردند. البته بماند که سفره تفحص شهدا هم خود دیثی مفصل دارد که هم باب شهادت را باز کرد و هم شهدایی که تشییع می شدمد مثل نسیمی بر کالبد جامعه می و.زید و انقلابی در دلها می انداخت.
*********
اوضاع مملکت واقعا دردآور شده بود.هر 9روز یک بحران! کوی دانشگاه و وضعیت عفاف و حجاب و ماجراهایی که باعث شده بود برای صاحبان انقلاب یک روز به اندازه یکسال بگذرد. شاید می رفت که یاد زندگان تاریخ از ذهنها فراموش شود. اما نه بار دیگر از سویی تشییع شهدایی که مانده بودند تا در چنین روزی به داد کشوری برسند که محصول خون آنها بود و از سویی دیگر خاک گرم کربلای ایران عطر شهادت را در جامعه منتشر میکرد. سیل هجوم کاروانها بود که به سوی مناطق جنوب سرازیر بود . درست زمانی که خانواده ها به گشت و گذار می رفتند به سوی مناطق شتافتند. آری! آنها پس از چندین سال به دنبال گنجی بودند که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره کرده بود. جوانها در بین این همه تاریکی های تفکرات به دنبال ستاره هایی بودند که راهشان را بیابند. به دنبال شهید باکری ها، شهید یسری ها، شهید بالازاده ها، شهید حلیمی ها و...
دیگر در منطقه جا نبود.حضور مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) در ایام عید در مشهد شهدا رونقی دیگر به این بازار داد. در بین آهمه شرایط در یچه امیدی باز شده بود. مردم مسئولینی را انتخاب می کردند که راهشان به آن راه نزدیکتر باشد. حضرت آقا هم فرمودند که هرچه تحول در کشور اتفاق افتاد صدقه سر تشییع شعدا و راهیان نور بود.
**********
همه این حرفها و مقدمه ها برای این بود که از بسترها و فرصتهای این سفره معنوی بگویم. تقریبا با اثر وضعی راهیان نور و حتی تاثیر آن در مسائل کلان کشوری را عرض کردیم. نه اینکه کار سیاسی است(متاسفانه بعضی ها بیان کردند) بلکه انقلاب ما را جهت داد. به نظرم این سفره آنقدر بستر برای کارهای موثر فرهنگی دارد که ما از خیلی از آن بسترها غفلت کرده ایم.
برای مثال لازم است به این سوال پاسخ دهیم که با وجود اینهمه کم کاری فرهنگی چه خوراک فرهنگی به زایران و بخصوص نسل جوان داده ایم. چند ساعت برای این قضیه فکر کگرده ایم یا سپرده ایم به شهدا که آره خود شهدا کار انجام می دهند. در عنایت شهدا شکی نیست اما ما نیز رسالت زینبی داریم که باید با مهندسی فرهنگی شناخت نیازهای فرهنگی و مخاطب شناسی کارهای متناسب را انجام دهیم انشاءالله!
یا بگذارید از یکی از نیازهای جبهه فرهنگی دفاع مقدیس پرده بردارم. مساله هنرمندان و نویسندگان متعهد جوان! دفاع مقدس باید نشر شود. باید به زبان هنر ترویج شود. اا توسط چه کسانی! خوب همین راهیان نور بهترین محل برای شناسایی افراد مستعد و تربیت و پرورش آنه است تا ما شاهد حاتمی کیاهایی در عرصه فیلمهای دفاع مقدس باشیم. انشاء الله! یا فرهنگ کتابخوانی دفاع مقدس یا تبیین دستاوردهای انقلاب یا تبیین مطالبا ت رهبری از جامعه وخیلی چیزهای دیگر!
بالاخره آنهایی که در این مناطق حضور پیدا می کنند، روحیه اشان معنوی شده و انگیزه پیدا می کنند که برای شهدا قدمی بردارند و این بهترین فرصت برای بهره برداری است.
از ما گفتن بود و از مسئولین فرهنگی انجام دادن! فقط کاری کنیم که فردای قیامت پاسخگوی اعمال خود باشیم. یا حسین!